تمام لحظه های من ختم می شود به تنهایی
به با تو بودنی که بی تو تمام شد
و تنهایی با سکوت همیشگی اش ماند
و اشک...
و خاطراتی مبهم از گذشته
و احساسی که ماند در کوچه های خیس سادگی ام
فرصت با تو بودن توهمی شیرین بود
خواب کودکانه ی من
و تو ماندی در خاطرم
بی آنکه تو را!!!
چه قدر سخت است که با آشنا ترینت بیگانه باشی...
بعد از این همه عبورِ کبود،
قول میدهم دیگر قدر خلوتهایم را بدانم...
می نویسم تنها برای خودم !
"به یاد آن شب"
مونمونی !